من حکایت داستانی ام که عشق را می کند معنی
تیر خورده از زهر عشق
من حکایت همان قصه ی عاشقانه ای هستم
که گویا قبل از هر دل دادنی بایدش خواند
من همان قصه ی شمعی هستم
که هر لحظه می سوزد و اشک میریزد از غم تنهایی خود
فریاد ها مرده اند
سکوت جاری است
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی ست
میگویند خدا تنهاست
ولی من که خدا نیستم
پس چرا تنها ترینم…
نظرات شما عزیزان:
|